ماهی گیر و دریا
رو قایق شکسته ، رو قایق شکسته ، خودم رو پیر کردم
با لقمه های رنگین ، مردم رو سیر کردم، مردم رو سیر کردم
ماهی گیرم ، ماهی گیر ، همان گرسنه ی سیر
با دست پینه بسته ، با موج دریا درگیر
دم دم های سحرگاه ، دریا صدام می زنه
بهش می گم اومدم ، اومدم من یک تنه
با فریادی پر خروش ، دریا صدام می زنه
این جاست که یک نان آور ، دل به دریا می زنه
ماهی گیرم ، ماهی گیر ، همان گرسنه ی سیر
با دست پینه بسته ، تو چنگ دریا اسیر
وقتی تو قلب دریا ، خودم رو تنها می بینم
هر موج سهمگینی ، قلبم رو از جا می کنه
قلبم رو از جا می کنه
ماهی گیرم ، ماهی گیر ، همان گرسنه ی سیر
با دست پینه بسته ، با موج دریا درگیر